برچسب : نویسنده : abdoa بازدید : 55
خدای مهربون خواهش می کنم یکاری کن
کار این ساختمان بخیر و خوشی بگذره
و اینها از خونه بابا برای همیشه بروند
دیگه از دستشون خسته شدیم
خیلی پدر و مادرم را اذیت می کنن
برام دعا کنید
برچسب : نویسنده : abdoa بازدید : 80
برچسب : نویسنده : abdoa بازدید : 68
برچسب : نویسنده : abdoa بازدید : 94
از بس بهم بی توجهی کرده
افسرده شده
حرف گوشم نمیکنه
اصلا فکر اینکه خونه نداریم را نمیکنه
نمی دونم هدفش چیه
تنهاتر شدم
فکر می،کردم ازدواج کنم از تنهایی در میام
ی همدم پیدا میکنم
اما تنهاتر شدم
تلنگر...برچسب : نویسنده : abdoa بازدید : 106
برچسب : نویسنده : abdoa بازدید : 110
صدای هووی باد
بوی حنا
یاد حنابندان
لبه تخت
غش کرده بودم از خواب
صدای زنگ گوشی
تنم می لرزید
دوباره خزیدم داخل جنگل خودم
چشام گرم میشد اما نقشه های در سرم
خواب را امان نمی داد
فکر خرید توستر را مرور کردم
بلند شدم
اینبار
هم منفی
نیشم بسته شد
همش توهم بود
صدای شرشر آب
لباس هام را پوشیدم
پیش به سوی هدف
رسیدیم
فقط لاسنیک
کرونای لعنتی
تلنگر...
برچسب : نویسنده : abdoa بازدید : 96
برچسب : نویسنده : abdoa بازدید : 102
برچسب : نویسنده : abdoa بازدید : 79
برچسب : نویسنده : abdoa بازدید : 337