تلنگر

ساخت وبلاگ
تا ساعت ۱۱ طول کشید ساعت ۵ و نیم رفتم بیمارستان خدای من چه شوقی داشتم برای تولدش خاله شدن هم حس و حالی داره بعد از ساعت ها  + نوشته شده در یکشنبه هفدهم بهمن ۱۴۰۰ ساعت 19:13 توسط سما  |  تلنگر...ادامه مطلب
ما را در سایت تلنگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abdoa بازدید : 55 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 1:29

خدای مهربون خواهش می کنم یکاری کن 

کار این ساختمان بخیر و خوشی بگذره 

و اینها از خونه بابا برای همیشه بروند 

دیگه از دستشون خسته شدیم 

خیلی پدر و مادرم را اذیت می کنن 

برام دعا کنید 

+ نوشته شده در دوشنبه هجدهم بهمن ۱۴۰۰ ساعت 20:18 توسط سما  | 

تلنگر...
ما را در سایت تلنگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abdoa بازدید : 80 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 1:29

سلام می خوام امروز و هر روزم را پر کنم از حرف های خوب دیگه بد زندگی را نگیم بد هیچکس را نگیم اینقدر دنبال بد نگردیم خوب باشیم تا اطرافمون پر بشه از خوبی وقتی به کسی خوبی می کنیم توقع خوبی نداشته باشیم فقط خودمون خوب باشیم پر از لبخند و محبت عشق و نجابت  + نوشته شده در شنبه بیست و سوم بهمن ۱۴۰۰ ساعت 11:51 توسط سما  |  تلنگر...ادامه مطلب
ما را در سایت تلنگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abdoa بازدید : 68 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 1:29

امروز هم مثل همه روزهای دیگه من و تنها گذاشت و رفت بغض گلوم را گرفته صبح ساعت ۸و نیم از خانه رفت بیرون من بودم گوشی بازی که پاک شده بود کنترل را برداشتم تلویزیون را روشن کردمفیلم های تکراری صدای بارون تلنگر...ادامه مطلب
ما را در سایت تلنگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abdoa بازدید : 94 تاريخ : سه شنبه 2 ارديبهشت 1399 ساعت: 1:34

از بس بهم بی توجهی کرده 

افسرده شده 

حرف گوشم نمیکنه 

اصلا فکر اینکه خونه نداریم را نمیکنه 

نمی دونم هدفش چیه 

تنهاتر شدم 

فکر می،کردم ازدواج کنم از تنهایی در میام 

ی همدم پیدا میکنم 

اما تنهاتر شدم 

تلنگر...
ما را در سایت تلنگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abdoa بازدید : 106 تاريخ : سه شنبه 2 ارديبهشت 1399 ساعت: 1:34

اومدنش آب روی آتش است سلامی سر سری کردم نگاهم را ازش دزدیدم اما دلم برایش تنگ شده بود رژه ای طولانی را در پیش گرفته بودم آشی که از ظهر  مانده بود مجبور بود بخوره بلند شددلم آغوش می خواست رفته بود داخل تلنگر...ادامه مطلب
ما را در سایت تلنگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abdoa بازدید : 110 تاريخ : سه شنبه 2 ارديبهشت 1399 ساعت: 1:34

صدای هووی باد 

بوی حنا 

یاد حنابندان 

لبه تخت 

غش کرده بودم از خواب 

صدای زنگ گوشی 

تنم می لرزید 

دوباره خزیدم داخل جنگل خودم 

چشام گرم میشد اما نقشه های در سرم 

خواب را امان نمی داد 

فکر خرید توستر را مرور کردم 

بلند شدم 

اینبار 

هم منفی 

نیشم بسته شد

همش توهم بود 

صدای شرشر آب 

لباس هام را پوشیدم 

پیش به سوی هدف 

رسیدیم 

فقط لاسنیک 

کرونای لعنتی 

 

 

تلنگر...
ما را در سایت تلنگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abdoa بازدید : 96 تاريخ : سه شنبه 2 ارديبهشت 1399 ساعت: 1:34

با صدای بلند داد زد خروباید تنبیه می شددندون فایده نداشت باید دلم خنک می شد دستانش را بالای سرش نگه داشت تنش عریان لبش گریان اشکش سرازیر اما دلم رحم نداشت جیغش بلند بود اما من نمی توانستم بگذرم ضرباتم تلنگر...ادامه مطلب
ما را در سایت تلنگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abdoa بازدید : 102 تاريخ : سه شنبه 2 ارديبهشت 1399 ساعت: 1:34

  یکی ﺍﺯ ﺍﺳﺎﺗﯿﺪ ﻗﺪﯾﻤﯽ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺷﺮﯾﻒ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﺮﮔﻪ ﻫﺎﺭﻭ ﺗﺼﺤﯿﺢ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ، ﺑﻪ ﺑﺮﮔﻪ ﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﻭ ﻧﺎﻡ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﮔﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ.  ﺍﯾﺮﺍﺩﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﺑﻌﯿﺪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺑﺮﮔﻪ ﻧﺎﻡ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ﺍﺯ ﺗﻄﺎﺑﻖ ﺑﺮﮔﻪ ﻫﺎ ﺑﺎ ﻟﯿﺴﺖ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﺎﻥ ﺻﺎﺣﺒﺶ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﮑﻨﻢ. ﺗﺼﺤﯿﺢ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ 17/5 ﮔﺮﻓﺖ. ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﺮﺩﻡ ﺯﯾﺎﺩ ﺍﺳﺖ، ﮐﻤﺘﺮ ﭘﯿﺶ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﮐﺴﯽ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﻧﻤﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﺩ. ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺗﺼﺤﯿﺢ ﮐﺮﺩﻡ 15 ﮔﺮﻓﺖ. ﺑﺮﮔﻪ ﻫﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ. ﺑﺎ ﻟﯿﺴﺖ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﺎﻥ ﺗﻄﺎﺑﻖ ﺩﺍﺩﻡ ﺍﻣﺎ ﻫﯿﭻ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﯽ ﻧﻤﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ. ﺗﺎﺯﻩ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻠﯿﺪ ﺁﺯﻣﻮﻥ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺗﺼﺤﯿﺢ ﮐﺮﺩﻡ. ﺁﺭﯼ، ﺍﻏﻠﺐ ﻣﺎ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺳﺨﺖﮔﯿﺮﺗﺮﯾﻢ ﺗﺎ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻭ ﺑﻌﻀﻰ ﻭﻗﺘﻬﺎ ﺍﮔﻪ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﺭﻭ ﺗﺼﺤﻴﺢ ﻛﻨﻴﻢ ﻣﻴﺒﻴﻨﻴﻢ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﺧﻮﺑﻲ ﻛﻪ ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﻨﻴﻢ ﻧﻴﺴﺘﻴﻢ.@kalampok تلنگر...ادامه مطلب
ما را در سایت تلنگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abdoa بازدید : 79 تاريخ : دوشنبه 9 بهمن 1396 ساعت: 7:24

   ﺍﺯ ﮐﺎﻧﺎﻟﻬﺎﯼ ﺧﺎﺭﺟﯽ ﻣﺎﻫﻮﺍﺭﻩ یک ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻣﺴﺘﻨﺪ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺣﺶ ﺭﻭ ﭘﺨﺶ ﻣﯿﮑﺮﺩ.نشاﻥ می داد یک ﮔﺮﻭﻩ ﻣﺤﻘﻖ یک ﺳﺮﯼ ﻻﺷﻪ ﻣﺮﻍ ﺭﻭ ﺩﺍﺧﻞ یک ﺗﻮﺭﯼ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﭼﻨﺪ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺑﻪ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻫﺎﯼ ۱۰-۲۰ ﻣﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺣﻔﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩند. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ یک ﺭﻭﺑﺎﻩ آﻣﺪ ﻭ ﮐﻤﯽ ﺑﻮ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ یک ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺍﯾﻦ ﻻﺷﻪ ﻯ ﻣﺮغ ها ﺭﻭ ﺟﺎﺑﺠﺎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ؛ ﮐﺎﺭﺷﻨﺎﺱ ﺗﯿﻢ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺩﻭﺭﺑﯿﻦ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺍﯾﻦ ﺍﻻﻥ می رود ﻭ ﺑﻘﯿﻪ ﻯ ﮔﻠﻪ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺎﺵ ﺭﻭ می آورد؛ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ یک ﺭوﺑﺎﺕ ﺟﺮﺛﻘﯿﻞ ﺗﻮﺭﯼ ﺭﻭ ﺟﺎﺑﺠﺎ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﺍﻭﺭﺩﻥ ﺗﻮ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺩﻭﻡ ﻭ مخفی اش ﮐﺮﺩند ﻭ ﺑﺎ یک ﻣﺎﯾﻌﯽ ﮐﻪ ﺍﺳﭙﺮﯼ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﺍﺛﺮ ﺑﻮ ﺭﻭ ﺍﺯ ﻣﺴﯿﺮ، ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺑﺮﺩﻧﺪ.ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻌﺪ همان ﺭﻭﺑﺎﻩ ﻭ ۷-۸ ﺗﺎ ﺭﻭﺑﺎﻩ دیگه آمدن ﺳﺮ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺍﻭﻝ ﻭ ﻫﺮﭼﯽ ﮔﺸﺘﻨﺪ ﻣﺮﻏﻬﺎ ﺭﻭ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﮑﺮﺩند،ﻫﺮ ﭼﯽ ﺯﻣﯿﻦ ﺭﻭ ﺑﻮ ﮐﺮﺩﻥ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻭ آن ۷-۸ ﺗﺎ ﺭﻓﺘﻦ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺍﻭﻟﯽ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﮔﺸﺘﻦ ﮐﺮﺩ.ﺟﺎﻟﺒﯿﺶ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻫﯽ ﺑﺎ ﺳﺮﻋﺖ ﻣﯿﮕﺸﺖ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺳﺮﺷﻮ ﺑﺎﻻ ﻣﯿﺎﻭﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎﺵ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺩﻭﺭ می شدند ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻮ ﻣﯿﮑﺸﯿد!؟ محققین ﺑﺎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺳﯿﻢ ﮐﻤﯽ ﺭﻭﯼ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺩﻭﻡ ﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻥ ﺗﺎ ﺣﺪﯼ ﮐﻪ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﻣﺮغ ها ﺭﻭ ﺩﻳﺪ.ﺍﯾﻦ ﺩﻓﻌﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺟﺎﻟﺐ ﺑﻮﺩ، ﺭﻭﺑﺎﻩ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺮغ ها ﺭﻭ ﺑﺎ ﺩﻧﺪاﻥ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺮﺩ.ﺍﯾﻦ ﺗﯿﻢ ﮐﺎﺭﺷﻨﺎﺱ آمدن ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ هماﻥ ﮐﺎﺭ ﺭﻭ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﺗﻮﺭﯼ ﺭﻭ ﺑﻪ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺳﻮﻡ ﺑﺮﺩﻧﺪ و بوی مرغها را با اسپری پاک کردند. ﺭﻭﺑﺎﻫﻬﺎ ﻭﻗﺘﯽ دوباره ﺭﺳﯿﺪﻥ ﻫﺮﭼﯽ ﮔﻮﺩﺍﻟﻬﺎ ﺭا ﮔﺸﺘﻦ ﻭ ﻫﺮ ﭼﯽ ﺯﻣﯿﻦ ﺭﻭ ﺑﻮ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﺒﻮﺩ ﻭ ﺩ تلنگر...ادامه مطلب
ما را در سایت تلنگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abdoa بازدید : 337 تاريخ : دوشنبه 9 بهمن 1396 ساعت: 7:24